با او در دفتر کارش در ساختمانی ساده و بیآلایش در محله پایین خیابان قرار مصاحبه داشتیم؛ «دبیرستان نوین» همان دبیرستانی که خودش سال ۱۳۴۷ آن را وقف تعلیم و تربیت دانشآموزان محلهاش کرده است. همان دبیرستان شناختهشده خیابان آیتالله بهجت منطقه ثامن که البته خیلیها با نام واقفش میشناسندش و میگویند؛ مدرسه اعتضاد!حاج محمدعلی اعتضاد با گشادهرویی پذیرای ما بود تا شما در خطوط زیر بخوانید ماجرای واقفی را که درس خواندن بچهها را بیش از هر چیز دیگری دوست دارد.
حقیر محمدعلی اعتضاد رضوی هستم. در سال ۱۳۱۰ در مشهد متولد شدهام. سال ۱۳۳۰ از دانشسرا در رشته کشاورزی فارغالتحصیل و با مدرک لیسانس مامور به خدمت در بجنورد شدم. مدتی در مناطق اسفراین، جاجرم و غلامان به خدمت مشغول بودم و در زمان نخستوزیری دکتر مصدق به مشهد بازگشتم. آن روزها خود مشهد حرم بود تا باغ نادری، حرم بود تا پنجراه و حرم بود تا چهارراه مقدمطبرسی.
در بیشتر زمینهای این منطقه و همین مکان فعلی مدرسه نوین، گندم کاشته میشد و پر بود از حیوانات درنده. آن روزها من به کار آموزش کشاورزی در مدارس کشاورزی، روستاها و پادگانها اشتغال داشتم. مردم قدیم محلههای ثامن که بیشتر اهل علم و فضیلت بودند، همدیگر را خوب میشناختند، دیگران هم اهالی اینجا را میشناختند. این منطقه در تمام کشور ارج و قرب ویژهای داشت. برای همین علما و فضلای زیادی مدتی در سال را در این منطقه سکونت داشتند و به برگزاری مجالس درس و خطبه میپرداختند. در حال حاضر، اما این محدوده بیشتر بازاری شده برای لباس و خوردنیها و معنویت در آن کمتر به چشم میخورد.
با این همه نزدیکی به حرم مطهر به انسان قوت قلبی میدهد که او را به خالقش نزدیکتر میکند. بیجهت نیست که این اینجا را شهر بهشت خواندهاند؛ هوای اینجا با تمام هواها فرق دارد؛ اینجا همه احساس حضور است و خلوص.
در سال ۱۳۴۷ مدرسه ملی نوین را افتتاح کردم که شامل مدرسهای واقع در کوچه آیتا... بهجت ۴ است و مدرسه نوین حدفاصل بهجت ۱۱ و ۱۳ درواقع ضمیمه آن است. من وسع این کار را داشتم، اما لازم نیست کسی فقط مالش را وقف کند؛ هرکسی با کاری کوچک هم میتواند اسم خود را در این حرکت الهی که پایهگذارش اهل بیت (ع) بودهاند، ثبت کند.
زمانی که قرار شد وقف مدرسه نوین سند بخورد، گفته شد اداره دارایی و شهرداری باید رضایت داشته باشند!
من بهعنوان برادری کوچک از همه خواهش میکنم که از این مسیر غافل نشوند و تاآنجاکه در توان دارند، در طومار واقفانی که از مولای متقیان امیرالمومنین (ع) تبعیت کردهاند، نام خود را تا ابد زنده نگهدارند. بهجز این دو مدرسه، مسجد کمیل و زائرسرای شریعتمداری در بولوار وحدت نیز از موقوفات من است که با همکاری شهرداری منطقه ثامن به کارهای فرهنگی میپردازد.
زمانی که قرار بود وقف مدرسه نوین در دفترخانه سند بخورد، به من اعلام کردند که اداره دارایی و شهرداری مشهد باید از وقف شما رضایت داشته باشند! برایم سوال شد که دلیل این کار چیست. بههرحال رفتم دنبال جلب رضایت اداره دارایی و شهرداری مشهد؛ اداره دارایی با گرفتن مبلغی به این کار رضایت داد، اما شهرداری بهدلیل ازبینرفتن اسناد و مدارک ملک همکاری لازم را نداشت و حتی بعداز گرفتن مبلغ ۴۰ هزار تومان در آن زمان هم این کار را نکرد.
در زیرزمین شهرداری بهدنبال مدارک و اسناد بودم که پیدا نشد. دوستی در شورای شهر داشتم که ایشان موافقت شهرداری برای این وقف را گرفتند. نکته این داستان و خاطره این است که باوجود تمام این سختیها و سنگاندازیها پا پس نکشیدم و از ادامه مسیر منصرف نشدم.
مدرسه نوین بهعنوان مدرسهای مذهبی از ابتدا تاکنون پذیرای فرزندان بیشتر علما، فرهیختگان و دینداران مشهد بوده است. فرزند میرزاجواد آقایتهرانی، نوه آیتا... میلانی، پسر آیتا... عبادی، پسران آقای مروارید و مرتضوی و خیلی دیگر از این افراد در این مدرسه درس خواندهاند.
اینکه چنین بزرگانی مدرسه نوین را انتخاب کردهاند، نشاندهنده جایگاه این مدرسه بین علما و فرهیختگان شهر است؛ برای مثال حسن رحیمپور ازغدی ۹ سال در این مدرسه درس خوانده است؛ افراد معروف بسیاری در حوزه و دانشگاه هستند که از این مدرسه به جامعه معرفی شدهاند.
در دوران انقلاب اسلامی، مدرسه نوین به دستور مسئولان آموزشوپرورش وقت، تعطیل و از من هم بهعنوان یکی از معدود تحصیلکردههای شهر دعوت شد که در بخشهای دیگری فعالیت کنم؛ مدتی مدیرعامل سازمان اتوبوسرانی بودم و مدتی نیز بهعنوان مشاور استاندار و مسئول دفتر امور اجتماعی استانداری خدمت کردم.
سالهای متلاطمی بود. بعداز برگشت آرامش به جامعه همزمان با بازگشایی مدارس و با حکم وزیر وقت آموزش و پرورش، بهعنوان موسس مجتمع آموزشی نوین منصوب شدم و تا امروز به کار خود ادامه میدهم.
اگر دنبال برکت وقف در زندگی من میگردید باید بگویم برکت بیشتر از این که ۸۲ سال از خدا عمر گرفته و همواره در حال خدمت بودهام؟ در کار خیر نباید بهدنبال یک چیز مجسم بهعنوان برکت کار باشیم. باید گفت خدا قبول کند این کار را از من حقیر و تمام کسانی که من را کمک کردهاند. البته که برکات این کار را نه من و نه هیچ کس دیگری نمیداند.
خدا شش فرزند به من عطا کرده؛ از حافظ قرآن گرفته تا فوقتخصص چشم و طلبه حوزه خواهران. همه اینها را از برکات وقف میدانم و شاکر خالقم هستم. ازسوی دیگر تعداد افرادی که از محضر دانشآموزان این مدرسه که امروز هرکدام برای خود استاد و عالمی هستند -مانند استاد رحیمپور ازغدی- درس میگیرند و بهره میبرند چقدر است؟
و آیا ثواب و حیات طیبه و علمی ایشان برکت و ثوابی برای واقف مدرسهای که ایشان در آن درس خوانده اند، ندارد؟ آنچه برای آدم میماند همین حیات طیبه و معنوی است؛ حیات جسمی ما چه بخواهیم و چه نخواهیم از بین میرود پس بهتر است که نامی نکو از خود برجا بگذاریم.
* این گزارش پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ در شماره ۷۰ شهرآرا محله منطقه ثامن چاپ شده است.